17 شوال 1445 Thursday, 25 April , 2024
26
معرفی کتاب؛

«چشم روشنی»

  • کد خبر : 124
  • 30 بهمن 1397 - 8:59
«چشم روشنی»
«چشم روشنی»به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، انتشارات دارخوین در ادامه انتشار سلسله کتاب‌های ویژه مدافعان حرم، کتاب «چشم روشنی» را منتشر کرده که روایت‌گر داستان زندگی شهید مدافع حرم «موسی جمشیدیان» است. که به قلم «کبری خدابخش دهقی» به نگارش در آمده است.

متن کتاب به صورت دانای کل روایت‌ شده و شامل خاطراتی از مادر، همسر، برادر و همچنین دوستان و همرزمان شهید می‌شود. در جبهه مقاومت و همکاران در لشکر زرهی هشت نجف هستند.

شهید جمشیدیان متولد روستای «قلعه‌سفید» نجف‌آباد اصفهان است. دوران تحصیلش را در زادگاه خود و شهر اصفهان گذراند، وی در دانشگاه علوم زرهی شیراز پذیرفته ‌شده و به لشکر زرهی هشت نجف اشرف برای خدمت منتقل می‌شود. وی سال ۱۳۹۰ جزو اولین نفراتی بود که برای اعزام به سوریه ثبت نام کرد و در طول این چند سال تلاش زیادی برای اعزام انجام داد تا بالاخره در مهر ۱۳۹۴ برای اولین بار به سوریه اعزام شد و در همان اعزام اول هم به شهادت رسید. تخصص اصلی موسی فرماندهی تانک بود.

قسمتی از متن کتاب:

«با شهید شدن چند تن از دوستان و مجروح شدن چندین نفر دیگر، بچه‌ها کمی ناراحت و دلگیر شدند. موسی بود که بقیه دوستان و همرزمان را آرام می‌کرد. او یکی از مهم‌ترین محورهای عملیات را در دست داشت. در محور دیگر آقای علیرضا ماندگاری بود. طبق تصمیمات فرماندهی، علیرضا و موسی با هم در یک محور قرار داشتند. عملیات شروع شد و آن‌ها در محور خودشان پیشروی کردند و موفقیت‌هایی به دست آورند. خط دست علیرضا و موسی و نیروهایشان بود.

گاهی موسی برای تجدید قوا به عقب برمی‌گشت و یک سری هم به علیرضا می‌زد. قرار بود شهر «الحاضر» را به کلی تصرف کنند، تصمیم برآن شد که از دو محور، یک محور پیاده و یک محور هم با تانک پیشروی کنند. فرماندهان بر سر این موضوع تصمیم می‌گرفتند. پنج‌شنبه صبح، موسی به همراه یکی از دوستانش به خانواده‌هایشان زنگ زدند. وقتی برگشتند، موسی به یکی از نیروهایش گفت:

– یه کمی به نظافت تانک برس.

خودش با همان قمقمه کوچکی که داشت، وضو گرفت. رو به ‌قبله کنار تانک نشست. شروع کرد آرام‌ آرام قرآن خواندن. چند دقیقه‌ای از قرآن خواندنش نگذشته بود که بی‌سیم‌ها یکی‌ یکی به صدا درآمدند.

– خودتون رو برسونید.

هر کسی در هر قسمت دور یا نزدیکی بود، خودش را نفس‌زنان رساند. هرکدام از نیروها یک ‌گوشه‌ افتاده بودند. به سر و صورت خود می‌زدند. پاهای آن‌ها که نفس‌زنان آمده بودند، دیگر رمق نداشت. همه بغض در گلویشان بود. صدای گریه نیروها در فضا پر شده بود. هیچ‌کس دوست نداشت این صحنه را ببیند. موسی به سجده رفته و محمد جواد قربانی دچار مجروحیت شدیدی شده بود. خون نصف سنگر را گرفته بود. هرکس از راه می‌رسید، احساس خفگی می‌کرد.

اختیار اشک‌هایشان دست خودشان نبود و از چشمانشان جاری می‌شد. موشک کرنت اسرائیلی کار خودش را کرده بود. در چهاردهم آبان سال ۹۴ عمر موسی به پایان رسید. قرآنش کنارش افتاده بود. همان قرآنی که همیشه به دست می‌گرفت، نیروها را از زیرش رد می‌کرد و می‌فرستاد به میدان جنگ. حفظ قرآنش را هم با همین قرآن انجام داد. صفحه ۷۲ قرآنش و آیه «وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ» پر از خون شده بود.»

«چشم روشنی، شهید موسی جمشیدیان» به در ۱۰۴ صفحه مصور به کوشش «کبری خدابخش دهقی» به نگارش درآمده و توسط انتشارات «دارخوین» در ۲ هزار نسخه منتشر شده است.

لینک کوتاه : https://ndarkhovain.ir/?p=124

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.